شنبه بعد از خوردن صبحانه رفتم دنبال مامان. گفت که خیلی خوب بوده و زیارت بهش چسبیده فقط خیلی خسته شده بود. امروز نرگس بد غذا شده بود و به سختی چند لقمه غذا خورد. شب برای تولد آرزو که ۴ دیماه هست ختم قرآن گذاشتم. خودم هم دو جزء برداشتم. یکشنبه با نرگس حسابی تمرین و بازی کردیم. اونقدر خندیده بود که نفسش بالا نمیومد. منم صدای خندههای قشنگش رو ضبط کردم. امشب شب یلدا بود و به تبریک تو گروههای مختلف فامیلی و دوستان گذشت و ما هم در خانه تنها بودیم. منبع
درباره این سایت